حسرت


هرچیزی زمانی دارد ... نفسم هم که باشی ... دیر برسی من رفته ام...

حسرت از بودن آن کس که نبود...

حسرت از دادن دل...

حسرت از قلب ترک خورده ...

حسرت از این ، من بی او مانده نبود...

حسرت از جایی بود 

که دلم بست امید ...

 دیده ام ماند به راه ...


که دلم سوخت برای او و احساسی که....

                                             مرده بود درمیان یک دل ....


حسرت از باور بود ...

                                            باور آنچه که راست پنداشتم ...


و فقط بازی بود .... 

         و فقط بود دروغ   ....

بچه که بودیم............




شاید ما به سرعت از بچگیمون دور شدیم

کوچیک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم؛
حالا که بزرگیم با چه دلهای کوچیکی
کاش دلامون به بزرگی بچگی بود

کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم
کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود
کاش قلب ها در چهره بود



حالا اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمه و ما به همین سکوت دل خوش کرده ایم
اما یک سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست
سکوتی رو که یک نفر بفهمه بهتر از هزار فریادیست که هیچ کس نفهمه
سکوتی که سرشار از ناگفته هاست
ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد داره

دنیا رو ببین !
بچه بودیم بارون همیشه از آسمون می اومد؛
حالا بارون از چشمامون میاد!



بچه بودیم همه چشم های خیسمون رو می دیدند؛
بزرگ شدیم هیچ کس نمی بینه

بچه بودیم توی جمع گریه می کردیم؛
بزرگ شدیم توی خلوت



بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست؛
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه

بچه بودیم آرزومون بزرگ شدن بود؛
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم



بچه بودیم همه رو به اندازه 10 تا دوست داشتیم؛
بزرگ که شدیم بعضی ها رو اصلا دوست نداریم، بعضی ها رو کم و بعضی ها رو بی نهایت.

بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم، همه یکسان بودند؛
بزرگ که شدیم قضاوت های درست و غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه.


کاش هنوزم همه رو به اندازه همون بچگی 10 تا دوست داشتیم.
بچه که بودیم اگه با کسی دعوا می کردیم یک ساعت بعد یادمون می رفت؛
بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سال ها یادمون میمونه و آشتی نمی کنیم

بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم؛
بزرگ که شدیم حتی 100 تا کلاف نخ هم سرگرممون نمی کنه



بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن یک چیز کوچیک بود؛
بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزهاست

بچه بودیم درد دلها رو به ناله ای می گفتیم همه می فهمیدند؛
بزرگ شدیم درد دل رو به صد زبان می گیم... هیچ کس نمی فهمه



بچه که بودیم تو بازی هامون همه اش ادای بزرگترها رو در می آوردیم؛
بزرگ که شدیم همه اش تو خیالمون بر می گردیم به بچگی

بچه که بودیم بچه بودیم؛



بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ، دیگه همون بچهه هم نیستیم !
ای کاش بزرگیمون هم با همون صفت های خوب و پاک بچگی ادامه می یافت ...

دلم برای کسی تنگ است

hamtaraneh.com

hamtaraneh.com

دلم برای کسی تنگ است hamtaraneh.com

hamtaraneh.comکه چشمهای قشنگش را hamtaraneh.com
hamtaraneh.comبه عمق آبی دریا می دوخت hamtaraneh.com
hamtaraneh.comو شعر های قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند hamtaraneh.com
hamtaraneh.comدلم برای کسی تنگ است hamtaraneh.com
hamtaraneh.comكسی كه خالی وجودم را از خود پر می كرد hamtaraneh.com
hamtaraneh.comو پری دلم را با وجود خود خالی hamtaraneh.com
hamtaraneh.comدلم برای کسی تنگ است hamtaraneh.com
hamtaraneh.comکسی که بی من ماند hamtaraneh.com
hamtaraneh.comhamtaraneh.comکسی که با من نیست hamtaraneh.comhamtaraneh.com
hamtaraneh.comدلم برای کسی تنگ استhamtaraneh.com
hamtaraneh.comکه بیاید hamtaraneh.com
hamtaraneh.comو به هر رفتنی پایان دهد hamtaraneh.com
hamtaraneh.comدلم برای کسی تنگ است hamtaraneh.com
hamtaraneh.comکه آمد hamtaraneh.com
hamtaraneh.comرفت hamtaraneh.com
hamtaraneh.com...... و پایان داد hamtaraneh.com
hamtaraneh.comکسی .... hamtaraneh.com
hamtaraneh.comکسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود...

hamtaraneh.comhamtaraneh.comhamtaraneh.comhamtaraneh.comhamtaraneh.comhamtaraneh.comhamtaraneh.com
 

 

زندگی هیچ نبود

hamtaraneh.com


 
زندگی هیچ نبود،

 
و به آسانی یک گریه گذشت.

کودکی را دیدم که دلش غمگین بود و بدنبال عروسک می گشت.

تا که در رویاها

همه دار و ندارش،

قلک بی اعتبارش و دل خسته و زارش

همه را بی منت، به عروسک بخشد

غافل از آینده.

***

زندگی فلسفه ای بیش نبود

که در آن بیزاری، رهنمای همه یاران شده بود

و محبت، افسوس.

من خودم را دیدم، آن زمانی که دلم سوخته بود

و تو را می دیدم، بی خبر از من و غمهای دلم

و تو آن عصیانگر،

که نماد همه خوبان شده بود!!

و سخن از غم یاران می گفت

واپسین لحظه دیدار عجیب

خود نصیحت گوی، من دیوانه شدی

و سخن از رفتن،

سخن از بی مهری!!

تو که خود می گفتی

خسته از هرچه نصیحت شده ای.

***

حیف از بازی ایام،

 دریغ از تکرار

hamtaraneh.com

 

 

 

دلایل مردان برای عشقی که به زنها ابراز می‌کنند چیست؟ در اینجا فهرستی از اظهار نظرهایی که در Paolo Coelho Newsletter جمع آوری شده است، عنوان می‌شود.
ما مردها زنها را دوست داریم چون:
*چون همیشه احساس می‌کنند جوانند، حتی وقتی پیر می‌شوند.

*چون هر وقت کودکی را می‌بینند لبخند می‌زنند.

*چون وقتی مسیر مستقیمی‌را طی میکنند همیشه مستقیما" روبرو را نگاه می‌کنند و هرگز به طرف ما مردان که با لبخند راه را برایشان باز کرده ایم برنمی‌گردند تا تشکر کنند.

*چون در همسرداری به گونه ای رفتار می‌کنند که ذهن هیچ غریبه ای به آن راه ندارد

*چون همه ی توان خود را برای داشتن خانه ای زیبا و تمیز بکار می‌گیرند و هرگز برای کاری که انجام می‌دهند توقع تشکر ندارند.

*چون هر آنچه که در زندگی خصوصی افراد مشهور اتفاق می‌افتد را جدی می‌گیرند.

*چون سراغ مسائل غیر اخلاقی نمی‌روند.

*چون نسبت به زجری که برای زیباتر شدن تحمل می‌کنند شکایتی نمی‌کنند. حتی هنگام استفاده از وسایل خطرناک در سالن‌های ورزشی

*چون آنها ترجیح می‌دهند سالاد بخورند.

*چون فقط عاشق پیش غذاها ی متنوع و رنگارنگ و آرایش ملایم و زیبا هستند در حالیکه ما عاشق نوشیدنی‌های مخرب هستیم.

*چون آنها با همان دقت و ظرافتی که میکل آنژ تابلوی Sistine Chapel را کشیده است، به زیبا ساختن خود دقت میکنند.

*چون برای حل مشکلات، روش های خاص خودشان را دارند؛ روش هایی که ما هرگز درک نمی‌کنیم و همین ما را دیوانه می‌کند.

*چون وقتی می‌خواهند در مورد ظاهرشان چیزی بپرسند ترجیح می‌دهند این سوال را از خانمی بپرسند و خلاصه با این مدل سوالات ما را عذاب نمی‌دهند.

*چون گاهی از چیزهایی شکایت می‌کنند که ما هم آن را احساس می‌کنیم مثل سرما یا دردهای رماتیسمی، به این ترتیب ما می‌فهمیم که آنها هم مثل ما آدم هستند!

*چون داستان‌های عاشقانه می‌نویسند.

*چون ساعتها وقت خود را با فکر کردن در مورد اینکه چگو نه می‌توانند با دیگران سر صحبت را باز کنند، تلف نمی‌کنند .

*چون در حالیکه ارتش ما به کشورهای دیگر حمله می‌کند، آنها هم محکم و بی منطق می‌جنگند و سعی می‌کنند همه ی سوسکهای دنیا را تا آخرین دانه نابود کنند.

*چون وقتی به آهنگ Rolling Stones با صدای Angie گوش می‌دهند، چشمهایشان از حدقه بیرون می‌زند.

*چون آنها می‌توانند مثل مردها بلوز و شلوار بپوشند و سر کار بروند، درحالیکه مردها هرگز جرئت نمی‌کنند دامن بپوشند و بروند سر کار.

*چون همیشه می‌توانند یک ایراد بزرگ از زنی که ما گفته ایم زیبا است بگیرند و به ما بقبولانند که بی سلیقه هستیم و اشتباه می‌کنیم.

*چون ما از آنها متولد شده‌ایم و به سوی آنها نیز باز می‌گردیم

 

"زندگی اجباریست"

شاید آن روز که سهراب نوشت:

" تا شقایق هست زندگی باید کرد"

خبری از دل پر درد گل یاس نداشت

باید اینطور نوشت:

هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس

"زندگی اجباریست"

دانلود

بهترين دوست داشتن

گاهی فردی را بی نهایت دوست داریم و در کنارش احساس لذت می کنیم ولی غافل از اینکه وجودمان در کنار او باعث آزردگی خاطر او و بلکه به ضرر او در انتخاب های آینده اوست. اینجا ایثارحکم می کند.برای آرامش او خود را کنار بکشیم و این عمیقترین دوست داشتن است

چرا باورت نشد که من عاشقت شدم گله کم نمیکنم اخه نیست دست خودم چراباورت نشد تو نگاه آخرم یه صدابود که میگفت تو بری من دربه درم

آی زندگی

زندگی هنگامه ی فریادهاست

        سرگذشته درگذشته یادهاست

             زندگی تکرار جان فرسودن است!

                   رنج ما تاوان انسان بودن است!