دل شکسته

-ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ-

دل شکسته

-ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ--ـ-ـ-ـ-

می دونی چقدر دلم برات تنگ شده؟؟؟؟

رفتی ولی جیگرمو سزوندی

شبی نیست که خواب داشته باشم

همش خواب و دل تنگیتو می کنم

ولی رفتی

خیلی وقت ها فکرتو می کنم به خودم می گم لعنت به دختر ها

همشون فقط فیلم بلدن

همشون فقط ادعا دارند

فقط تضاهر

فقط

فقط

تو همونی بودی که تویه دهانم غذا می زاشتی؟؟؟

تو همونی نبودی که لقمه رو با من می خوردی

تو...............

چقدر تنهاااااااااااااااااااااااااااااااااااام

می دونم اگه هم بیام سمتت زجری که الان دارم بعدا چندین برابرش رو دارم

اومدی و عشقمو فوران کردی و رفتی

اومدی و تمام زندگیمو آتش زدی و رفتی

چه فکرا داشتم

به خاطر تو از همه زندگیم زدم

نزدم؟؟؟؟؟

ها

گفتی این کار رو کن

گفتم باشه
اون کار رو کن گفتم باشه

همش وقتی یه امتجان می کردمت مردود می شدی ولی زیاد به روت نمی آوردم

وقتی اعصابم بهم ریخته بود تو به جایه این که بیای آرومم کنی می اومدی بدتر می کردی و می گفتی که درکت نمی کنه و برام لج می کردی

وقتی هم بهت می گفتم یه بار فقط یه بار تو جلو بیا

برای مدت کوتاهی اونم از ژس اجبار اومدی و منت هم میزاشتی

تو منو به خاطر موقعیتم می خواستی

همین

گریه گریه گریه گریه

گریه

گریه

تنهام م م م م م م

روزی شیوانا ، پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است. شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد. شاگرد لب به سخن گشود و از بیوفایی یار صحبت کرد و اینکه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده و پیشنهاد ازدواج دیگری را پذیرفته است. شاگرد گفت که سالهای متمادی عشق دختر را در قلب خودحفظ کرده بود و بارفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس می کند باید برای همیشه باعشقش خداحافظی کند.

شیوانا با تبسم گفت:" اما عشق تو به دخترک چه ربطی به دخترک دارد!؟"

شاگرد با حیرت گفت:" ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان هم در وجود من نبود!؟"

شیوانا با لبخند گفت:" چه کسی چنین گفته است. تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی و به همین دلیل آتش عشق و شوریدگی دل تو را هدف قرار دادهاست. این ربطی به دخترک ندارد. هرکس دیگر هم جای دختر بود تو این آتش عشق را به سمت او می فرستادی. بگذار دخترک برود! این عشق را به سوی دختر دیگری بفرست. مهم این است که شعله این عشق را در دلت خاموش نکنی . معشوق فرقی نمی کند چه کسی باشد! دخترک اگررفت با رفتنش پیغام داد که لیاقت این آتش ارزشمند را ندارد. چه بهتر! بگذار او برودتا صاحب واقعی این شور و هیجان فرصت جلوه گری و ظهور پیدا کند! به همین سادگی!"

 

 

آدمک آخر دنیاست بخند

آدمک مرگ همین جاست بخند

دست خطی که تو را عاشق کرد

شوخی کاغذی ماست بخند

آدمک خر نشوی گریه کنی

کل دنیا سراب است بخند

آن خدایی که بزرگش خواندی

   بخدا مثل تو تنهاست بخند ...!

امتحان

پسر کوچکی وارد داروخانه شد، کارتن جوش شیرنی را به سمت تلفن هل داد. بر روی کارتن رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره ای هفت رقمی.

مسئول دارو خانه متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش داد. پسرک پرسید،" خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن ها را به من بسپارید؟" زن پاسخ داد، کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد."

پسرک گفت:"خانم، من این کار را نصف قیمتی که او می گیرد انجام خواهم داد". زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.

پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد،" خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم، در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت." مجددا زن پاسخش منفی بود".

پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مسئول داروخانه که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: "پسر...از رفتارت خوشم میاد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری بهت بدم"

پسر جوان جواب داد،" نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم رو می سنجیدم، من همون کسی هستم که برای این خانوم کار می کنه

ماهی کوچک

ماهی شده بود باورش

تور را اگه بندازه سرش

میشه عروس ماهی ها

شاه ماهی میشه همسرش

ماهی باورش نبود

تور را اگه بندازه سرش

نگاه گرم ماهی گیر میشه نگاهه آخرش

تنها ترین تنهای دنیا

قفس داران سکوتم را شکستند

دل دائم صبورم را شکستند

به جرم پا به پای عشق رفتن

پرو بال عبورم را شکستند

مرا از خلوتم بیرون کشیدن
چه بی پروا حضورم را شکستند

   تمنا در نگاهم موج می زد

ولی رویای دورم را شکستند

آخه خدا

چرا؟

چرا این قدر داری زجرم می دی

منو راحت کن از دست این زندگی لعنتی راحت بشم

تا وقتی می خوام بیام کمک کنم به یکی میای جلومو می گیری

تا وقتی که می بینم کسی کمک احتیاج داره منو از همه چیز منو منع می کنی

می زاری من بیشتر زجر  بکشم

از همون اول غروب می دونستم امشب خبری هست

از همون غروب امروز که اون زنبور ،

زنبور که چه عرض کنم

5 برابر زنبور بود منو تو رکعت اول نماز وقتی داشتم سجده می رفتم منو نیش زد

وقتی من با یه نیش زنبور این جوری دردم بگیره چطوری می تونم طاقت جهنم تو رو داشته باشم

خداجون منو ببخش و این قدر زجرم نده

امشب شب جمعه هست

مثله تمام شبه جمعه دلم می گیره

ولی امشب شبه جمعه با شب جمعه های دیگه کمی فرق داره

نمی دونم چم شده

دلم می خواد داد بزنم بگم خدا کجاییییییییییییییییییییییییییییی

آخه می بینی بندت چه قدر بهم ریخته

به کرمت قسم خیلی خسته ام

دلم می خواد بمیرم

دل می خواد یه طناب دار بزارم دور گردنم و .......

آخه خدا جون چرا آدم ها این جورین

چرا؟

این یکی اون یکی رو جا می زاره

اون یکی این یکی رو سرشو کلاه می زاره

این یکی به اون یکی خیانت می کنه

آخه آخرش چی؟

آخرش چی؟

آخرش چی؟

چرا دایی من این جوری می کنه

چرا همه حرص دنیا رو می خورند

حرص زمین و خونه و...

اخه یکی نیست یه این ها بگهکه بابا همه ی این ها رو باید بزاری بری

خیلی داغونم خدا خیلی

حتی نماز هم برام اثری نداشت

بیچاره آبجی رو می گم

یه جورایی فکر می کنه باز من چون اونو می خوام به سمتش اومدم

خدا یا بهش بفهمون که این جوری نیست

بهش بفهمون که تو نمی خوای که چنین بشه

ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا